به گزارش مشرق،عبدالله گنجی مدیر مسوول روزنامه جوان در نامه ای و در نقد اظهارات علی مطهری پیرامون جایگاه سپاه در صیانت از انقلاب اسلامی نوشت:
جناب دكتر علي مطهري، نماينده محترم مجلس شوراي اسلامي
با سلام و تحيت
نامه سرگشاده جناب عالي به فرمانده كل سپاه را در روزنامه شرق 94/6/1 با تيتر «به كلام امام پايبند باشيم» ملاحظه كردم و بهرغم اينكه بنده بر خلاف جناب عالي تمرين و تجربه گسيل نامه را نداشتهام اما احساس كردم جنابعالي در فهم مسئله دچار مشكل شديد و نهايت در مقام داوري نيز به خطا رفتهايد. لذا برخود لازم دانستم چند جملهاي را تقديم نمايم .
البته اگر نامه جنابعالي را غرضآلوده احساس ميكردم هرگز درصدد اين پاسخ برنميآمدم چرا كه غرض و مرض با توضيح قابل اصلاح نيست. كليشه هجمه به سپاه بعد از دوم خرداد در كشور مد شد و جنابعالي كه در كشاكش مسائل روز كشور بودهايد اين را به ياد داريد. حمله به سپاه، شوراي نگهبان، قوه قضائيه، وزارت اطلاعات، نيروي انتظامي و... بخشي از سناريويي بود كه كپيبرداري از طرح فروپاشي شوروي سابق بود. اگر علاقهمند به چگونگي اين انطباق هستيد توصيه ميكنم كتاب «اصلاحات و فروپاشي در شوروي سابق و طرح بازسازي شده آن در ايران» نوشته دكتر حسن واعظي را ملاحظه بفرماييد.
قطعاً جنابعالي كه افتخار شهادت پدري بزرگ را در پرونده داريد در آن قاعده قرار نميگيريد هرچند ممكن است در تحليل و قضاوت دچار اشتباه شويد. اينجانب مشكل نگرشي جنابعالي را ناشي از رفت و برگشت و سرگرداني بين روشنفكري و سياستورزي ميدانم. روشنفكر به واسطه خصال شخصي و شخصيتي نق ميزند، نقد ميكند و بر اين باور است كه توليد ميكند و خود مصلح انگاشت است .سياستورز مصلحتانديشي ميكند و به جاي توليد ،مصرفكننده است. حال اگر روشنفكر وارد عرصه سياست و قدرت شود يا به اپوزيسيون عليه خود تبديل ميشود يا به در و ديوار نظام مستقر كوبيده خواهد شد. مشكل برخي از اصلاحطلباني كه از كشور خارج نشدهاند نيز وابستگي نبود بلكه گرفتار آمدن در بين اين دو مقوله است. بعد از ماجراي فتنه 1388 در جلسه خصوصي درون لانه جاسوسي به جناب عالي عرض كردم كه اگر شما مسئله را دوگانه احمدينژاد – موسوي ميبينيد چرا شعارهاي كف خيابان عليه احمدينژاد نبود و اصل نظام را هدف گرفته بودند كه پاسخي نداشتيد و متوجه شدم در فهم مسئله دچار مشكليد و اينجا نيز همينطور و اما بعد ....
در نامه خود به فرمانده سپاه از ورود ايشان يا سپاه به سياست ابراز نگراني كردهايد و جملاتي را از امام ذكر كردهايد كه براي نيروهاي مسلح بديهي به نظر ميرسد، اما مصرف آن جملات در مسئله اخير را متوجه نشدم.
همانگونه كه ميدانيد شأن نزول اين فرمايشات امام از آنجا ناشي ميشود كه در دهه اول انقلاب مانعي براي حضور سپاهيان در احزاب نبود چرا كه اصولاً سپاه را نظامي نميديدند و اين نگاه كلاسيك جنابعالي و امثالهم كه معمولاً مربوط به ارتشهاي غربي يا پاكستان و تركيه است وجود نداشت. مستحضريد كه بسياري از فرماندهان اوليه سپاه عضو سازمان مجاهدين انقلاب يا عضو حزب جمهوري اسلامي بودند و شأن نزول سخنان امام مبني بر عدم ورود سپاه به دستهبنديها بر اين موضوع بود كه نهايتاً منجر به استعفاي برخي از اعضاي سپاه از سازمان مجاهدين شد.
از قول امام آوردهايد «براي سپاهيها جايز نيست كه وارد بشوند به دستهبندي و آن طرفدار آن يكي، ديگري طرفدار آن يكي، به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه ميگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهيها باز صحبت هست. خوب انتخابات در محل خودش(برگزار) ميشود...» در انطباق فراز فوقالذكر از امام با نقد فرمانده سپاه بر سخنان رئيسجمهور چند مانع وجود دارد كه موجب چفت و بست نميشود.
البته اين بدان معني نيست كه قاعده امام مبني بر عدم ورود نظاميان به گروهها و احزاب را خدشهدار كنيم. عمل به فرامين امام لازم و واجب و ترديدي بر آن نيست اما شأن نزول حرف امام اين است كه «جايز نيست سپاهيها وارد شوند به دستهبنديها» آيا فرمانده سپاه با اين تذكر به رئيسجمهور وارد دستهبنديهاي سياسي شده است؟ شوراي نگهبان جزو كدام دسته است و رئيسجمهور جزو كدام دسته؟ امام ميفرمايد:«آن طرفدار آن يكي، ديگري طرفدار آن يكي»، فرمانده سپاه طرفدار كدام يكي بوده و كدام قطببندي وجود داشته است؟ آيا رئيسجمهور يك قطب است و شوراي نگهبان قطب ديگر؟ و يا دو حزب و گروهند كه سپاه مقابل يكي از آنان به طرفداري از ديگري ايستاده است؟
امام ميفرمايد:« در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهيها باز صحبت هست...» آيا اكنون انتخاباتي برگزار ميشود و سپاه درباره انتخابات صحبت كرده است؟ يا با استفاده از توان نظامي خود بر انتخابات تأثيرگذاشته است؟ شوراي نگهبان جزو اركان اصلي نظام است و فراتر از دستهها و گروههاست و عملكرد آن واجد سالم ماندن نظام از آسيبها است. هر قدر شوراي نگهبان به مسئوليت قانوني خود دقيقتر عمل كند زحمات و مشكلات بعدي آن براي سپاه كمتر است. حال اگر وظيفه سپاه طبق قانون اساسي «دفاع از انقلاب اسلامي» است، حمايت از اركان نظام در حيطه وظايف آن نيست؟
قطعاً اگر چنين رفتاري با جايگاه رياستجمهوري هم بشود باز وظيفه سپاه دفاع و حمايت است چرا كه مردمسالاري نيز از اركان انقلاب اسلامي است و دفاع از جمهوريت نيز بخشي از دفاع از انقلاب اسلامي است. ممكن است جنابعالي فهم خود از وظيفه سپاه در قانون اساسي كه دفاع از انقلاب اسلامي است را توضيح بفرماييد؟ اگر انقلاب اسلامي را در حد جمهوري اسلامي تقليل دهيم و وظيفه سپاه را دفاع از جغرافياي فيزيكي فلات ايران بدانيم به وظايف ارتش وارد شدهايم و اگر يك سپاهي قرار است مانند ارتشهاي كلاسيك غربي بفهمد و عمل كند و طبق خواسته روشنفكران «صم بكم» باشد و عنصر آگهي را از وي دور كنيم ،فلسفه شهادت نيز مخدوش خواهد شد .چرا كه فلسفه شهادت به آگهي از مسير و فهم چرايي مبارزه بستگي دارد. كسي كه كوركورانه كشته شود در جرگه شهداي في سبيلالله قرار نخواهد گرفت. لطفاً سپاه را آگاه، زمانشناس و انقلابي بپسنديد. بخش اعظمي از آزادي موجود در كشور مديون تلاشهاي سپاه است. خود سپاه را از اين آزادي محروم نپسنديد.
والسلام
عبدالله گنجي
مديرمسئول روزنامه جوان
مدیر مسوول روزنامه جوان در نامه ای خطاب به علی مطهری نوشت: اينجانب مشكل نگرشي جنابعالي را ناشي از رفت و برگشت و سرگرداني بين روشنفكري و سياستورزي ميدانم. روشنفكر به واسطه خصال شخصي و شخصيتي نق ميزند، نقد ميكند و بر اين باور است كه توليد ميكند و خود مصلح انگاشت است.